عاشقانه ها

اشــکِ زَن دِل [♥] را مـــی ســوزانــَد

.

.
.
.
.
وَلــی‌ اشــکِ مــَرد ، کــــوه را آبــــــ مـــی کــُـــــنَد

یه چیزی که هیچ وقت فکرشُ نمیکردم
که به این زودی بهش برسم
این بود که تو این سن بشینمُ گاهی ناخودآگاه
نفسهای عمیق از ته دل بکشم ُ بگم هی............
واسه کشیدنشون حالا زود بود ...!!!! خـــــیــــلی زود!!!

ای کاش گفته بودی که عاشق دیگری شده ای

من خودم عاشق بودم ...

درکت می کردم

خــــــدایـــا ؛
دلــــــم را آنانی میشــــــکنند
که هرگز دلــــــم به شکستــــــن دلشان راضــــــی نمی شود

ای قطار ، راهت را بگیر و برو ! دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه ، دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست

 ما بخار شيشه ايم نازمون كني اشكمون درمياد / چه برسه فراموشمون كني !!!

سلامتیه پســـــــــــرا نه واسه ریشو قدشون!
واسه معرفتشون
سلامتیه دخــــــــــــترا نه واسه چشمای نازو پوستای صافشون!
واسه قلبای پاکشون
سلامتیه خـــــــــــودم نه واسه این حرفام!

واسه اینکه مرهــــــــــــم ندارم واسه دردام

امشَب دلم اص ـرار دـارد فریاد بزند

امـا من ..

ج ـلوی دهـانش را میگیرم وقتی میدـانَم

کسی تمـایلی به شنیدنِ ص ـدایش ندـارد ..

مـــن چقــدر دلتنگــــم

و چقدر تشنــــه لبخند کسی کـــه بــــــاران را میشناسد

دریـــــا رامیفهمد

و میداند سنگ سنگ است و نبـــــاید پــــــرتــاب کرد...

هیچ فکر نمی کردم به جرم عاشقی اینگونه

دیگر کسی بسراغم نخواهد امد قلبم شتابان میزند

شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام

و من تنهایی خود را در اغوش میکشم

تنها ماندم...

سیگارت را با او روشن کن

تکلیفت را با من...

تمــــــــــــام دنیـــا در آغوشـــت خــــلاصه شـــــــــده اســـــــــت …
کـــــــــــودکـــــــــا نه پنــــــــــــاه میـبـــــــــــرم …
بـــــــــه خلاصــــــــــه ی دنیــــــــــــــــا‬... ...

بهت نمی گم آدم بی معرفتی هستی چون بی معرفت ها که آدم نیستند !

آن روز ها هیچ چیزمان به هم نمیخورد ،
اما الان حسابی حالم از تو به هم می خورد . . .

میگفت ادم باید تو عاشقی مثل سیگار باشه, با اینکه میدونه اخرش زیره پا لهش میکنن ولی تا اخرش به پای ادم میسوزه

ازم پرسید منو بیشتر دوس داری یا زندگیتو؟ خب منم راستشو گفتم. گفتم زندگیمو. هیچی نگفت گریه کردو گذاشتو رفت بدون اینکه بفهمه اون خودش تمام زندگیمه

ازم پرسید به خاطره کی زنده هستی؟با این که دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم به خاطره تو, بهش گفتم به خاطره هیچ کس. پرسید به خاطره چی زنده هستی؟ با این که دلم میخواست داد بزنم به خاطره دل تو, با یه بغض غمگین بهش گفتم به خاطره هیچی... ازش پرسیدم تو به خاطره چی زنده هستی؟ در حالی که اشک تو چشمش جمع شده بود گفت به خاطره کسی که به خاطره هیچ زندست....

بزرگترین ارزویم این بود که کوچکترین ارزوی تو باشم..

نگاهم کرد, پنداشتم کردم که دوستم دارد. نگاهم کرد, در نگاهش هزاران شوق عشق را دیدم .نگاهم کرد, دل به او بستم نگاهم کرد, ااما بعد ها فهمیدم فقط نگاهم میکرد!

کهنه فروش تو کوچمون داد میزد کهنه میخریم وسایل شکسته پاره پوره میخریم بی اختیار فریاد زدم قلب شکستمو میخری؟ گفت اگه ارزشی داشت کسی اونو نمیشکست